خدایا سلامتی رو از هیچکس نگیر
سلام به همین چند نفری که میان و میخونن پستهای منو
خیلی وقته ننوشتم... روزای سختی رو گذروندم... روزای خیلی خیلی سخت و بد که از خدا میخوام برای هیش کی نیاره.... و برای منم دیگه تکرار نشن...
تو این مدت دوبار به خاطر تبخالای شدید بیمارستان بستری شدم... وای خیلی بد بود و اصلا نمیخوام درباره ش بنویسم... یه مسافرت کیش رفتیم... امین محل کارش عوض شده و رفته دفتر تهرانسر کار میکنه... و تقریبا میشه گفت این دوری زندگیمونو شیرین کرده....
یه اتفاق دیگه هم که تو این مدت افتاد فوت مادربزرگ امین بود... که تو اوج مریضی من بود...
زندگی در جریانه تو هر حالتی.... من باشم نباشم... میخوام با آرامش زندگی کنم... هنوزم گاهی به هم میریزم و عصبی و بی حوصله میشم.. اما سعی میکنم با خودم مقابله کنم...
خدایا کمکم کن... کمک کن به آرامش برسم... و کمک کن دیگه این مریضی نیاد سراغم... خدایا مرجان محتاجته... نگاهتو ازم برنگردون...