آنچه گذشت...
سلام سلام
وای که چقد من دیر به دیر میام....
آخرین باری که گفتم از سونوی قلب گفتم....
که دیگه بعدش این خبر مسرت بخشو به همه دادیم و همه کلی تبریک گفتن بهمون....
تو مدتی که گذشت ... تعطیلات تاسوعا و عاشورا پدر شوهر و مادر شوهرم اومدن خونه مون.... و دهن من سرویس شد انقد آوردم و بردم... جالب این بود که چون غذا درست نکردم فک میکنن من هیچ کاری نکردم!!!
روزی 10 بار فقط ظرفای میوه و لیوانای آب رو میشستم و ظرفای شام و صبونه و....
خلاصه یه تشکر خشک و خالی هم نکردن آخر هم گفتن خیلی موقع خوبی اومدیم اصلا تو اذیت نشدی
سوم مهر از شدت دندون درد دیگه به ستوه اومدم و رفتم و دندونمو کشیدم!!!
اینم از اون اتفاقا بوووود....
12 مهر هم غربالگری داشتم که رفتم ... سونو خوب بود اما نتیجه آزمایش یه جورایی شک برانگیز بود....
بردم پیش دکتر و گفت بهتره بری سل فری.... دوباره دیروز رفتم نیلوووو
ایشالا که نی نی خوووب باشه و سلامت...
راستی چند روز پیش تو شرکت هم گفتیم که داریم نی نی دار میشیم....
تو این مدت یه دعوای خیلی بد هم با هم کردیم.... خیلی خیلی بد.... دوس ندارم بگم در چه حد.... به اندازه ای بد بود که هنوز دلم باهاش صاف نشده....
امیدوارم رابطه مون بهتر شه ، چون شنیدم اومدن نی نی باعث بدتر شدن روابط میشه.... خدا به خیر کنه...
دوستان برامون دعا کنید... برای زندگی مون... برای نی نی موووون....
از یه جایی به بعد آدم میفهمه بزرگترین نعمت سلامتیه.... من از خدا برای همه تون سلامتی میخوام و امیدوارم به خواسته ها دلتون برسید
ممنون که خوندید و همراهی کردید.... دوستون دارم️
وای که چقد من دیر به دیر میام....
آخرین باری که گفتم از سونوی قلب گفتم....
که دیگه بعدش این خبر مسرت بخشو به همه دادیم و همه کلی تبریک گفتن بهمون....
تو مدتی که گذشت ... تعطیلات تاسوعا و عاشورا پدر شوهر و مادر شوهرم اومدن خونه مون.... و دهن من سرویس شد انقد آوردم و بردم... جالب این بود که چون غذا درست نکردم فک میکنن من هیچ کاری نکردم!!!
روزی 10 بار فقط ظرفای میوه و لیوانای آب رو میشستم و ظرفای شام و صبونه و....
خلاصه یه تشکر خشک و خالی هم نکردن آخر هم گفتن خیلی موقع خوبی اومدیم اصلا تو اذیت نشدی
سوم مهر از شدت دندون درد دیگه به ستوه اومدم و رفتم و دندونمو کشیدم!!!
اینم از اون اتفاقا بوووود....
12 مهر هم غربالگری داشتم که رفتم ... سونو خوب بود اما نتیجه آزمایش یه جورایی شک برانگیز بود....
بردم پیش دکتر و گفت بهتره بری سل فری.... دوباره دیروز رفتم نیلوووو
ایشالا که نی نی خوووب باشه و سلامت...
راستی چند روز پیش تو شرکت هم گفتیم که داریم نی نی دار میشیم....
تو این مدت یه دعوای خیلی بد هم با هم کردیم.... خیلی خیلی بد.... دوس ندارم بگم در چه حد.... به اندازه ای بد بود که هنوز دلم باهاش صاف نشده....
امیدوارم رابطه مون بهتر شه ، چون شنیدم اومدن نی نی باعث بدتر شدن روابط میشه.... خدا به خیر کنه...
دوستان برامون دعا کنید... برای زندگی مون... برای نی نی موووون....
از یه جایی به بعد آدم میفهمه بزرگترین نعمت سلامتیه.... من از خدا برای همه تون سلامتی میخوام و امیدوارم به خواسته ها دلتون برسید
ممنون که خوندید و همراهی کردید.... دوستون دارم️
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی